English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
field events U ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field events U مسابقه پرشهای طول وارتفاع و بانیزه مسابقههای پرتاب وزنه و دیسک و چکش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
Track and field events . U مسابقات دو میدانی
Other Matches
at all events U درهر صورت
events U ماوقع
events U حادثه
events U رویداد
events U واقعه
at all events U در هر حال
events U مسابقه
events U پیشامد سرگذشت
events U عمل یا فعالیت
the course of events U جریان حوادث
at all events U بهر وسیله که باشد
non-events U رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
non-events U نارویداد
events U اتفاق
at all events U در هر حال
record of events U ثبت وقایع
sequence of events U رشته حوادث
equestrian events U مسابقه کنترل اسب و پرش درمسافت صحرایی
march of events U جریان یا سیر حوادث
record of events U دفتر ثبت وقایع
throwing events U رشتههای پرتابی
vertical events numbering U شماره گذاری عمودی وقایع
condition of subsequent events U شرط نتیجه
The documentary tries to be truthful to the events. U این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
As events unfolded I realized that ... U درطی رویداد ها پی بردم که ...
Give me a full account of the events. U جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
events to mark the Day of German Unity U مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
field U کارگاه
right field U سمتراستزمین
field U رشته [دانشی]
field name U نام فیلد
To take field against somebody . U بر علیه کسی وارد شدن
field U میدان دید
field U زمینه رزمی صحرایی
field U میدان رزم صحرا
field U دشت
field U فرودگاه
field U زمین بازی
field U زمین
field U صحرا
zero field U بی حوزه
field U دشت کشتزار
field U دایره
field U رشته
to keep the field U جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
to keep the field U درجای خودثابت ماندن
to take the field U جنگ اغازکردن
field U بمیدان یا صحرا رفتن
field U پایکار
well field U حوزه تغذیه کننده چاه
zero field U بی میدان
zero field U میدان صفر
field U توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field U محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field U خارج اداره یا کارخانه
field U نوشتن داده روی PROM
field U بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field U تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field U کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field U فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field U مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field U شاخه [دانشی]
field U فیلد
field U محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field U بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field U بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field U روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field U مشابه 4036
field U میدان
field U میدانه
field U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field U حوزه
field U شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field U جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field U بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field template U قالب فیلد
field theory U نظریه میدانی
force field U میدان نیرو
field survey U نقشه برداری زمینی
field type U نوع رزمی
field template U الگوی فیلد
field shop U تعمیرگاه صحرایی
field splice U وصله کارگاهی
field stockade U ذخایر صحرایی
field stockade U کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
field storage U انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
field strcture U ساخت میدانی
field strength U شدت میدان
field study U بررسی میدانی
fixed field U میدان ثابت
grain field U کشتزار
gold field U ناحیه زرخیز
free field U حوزه ازاد
free field U میدان عمل ازاد
field winding U سیم پیچ اهنربایی
field winding U سیم پیچی میدان
field wire U سیم صحرایی
field wire U سیم جنگی
flying field U میدان فرودگاه
field work U پژوهش میدانی
field work U استحکامات صحرایی استحکامات
field work U کار میدانهای
field theory U تئوری میدان ها
field voltage U ولتاژ میدان
field theory U نظریه اساسی میدان
field trial U مسابقه تازیهای شکاری
field trip U گردش علمی
field type U از نوع جنگی
field upgradable U سخت افزار قابل توسعه درمحل
field vector U بردار میدان
field worker U پژوهشگر میدانی
field work U کار صحرایی
field work U کار در صحرا
field shop U کارگاه صحرایی
field officer U افسر عملیات صحرایی
field officer U افسر رزمی
field officer U افسر رسته رزمی
field operating U عمل کننده در صحرا
field operating U فعال درصحرا رده صحرایی
field order U دستورالعمل رزمی
field order U دستورعملیاتی دستور رزمی
field pea U نخود سبز فرنگی
field piece U توپ صحرائی
field of vision U میدان دید
field of vision U میدان بینایی
field of view U حدود دید یک دوربین شبیه سازی شده
field of gravity U میدان ثقل
field of honor U صحنه دوئل
field of play U زمین بازی
field of play U پیست شمشیربازی
field of regard U میدان دید
visual field U میدان دید
field of view U میدان دید
field of view U منظره
field player U بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
field point U سر تیر بسیار نازک
field rheostat U تنظیم کننده میدان
field rheostat U رگولاتورمیدان
field round U یک دور تیراندازی صحرایی
field roving course U مسابقه تیراندازی جنگلی
field separator U جدا ساز میدان
field service U خدمات پایکار
field service U تعمیر در محل
field service U خدمات رزمی
field service U پشتیبانی سرویس رزمی
field rheostat U رئوستای میدان
field regulator U تنظیم کننده میدان
field regulator U نافم میدان
field pole U قطب میدان
field privilege U امتیاز فیلد
field radio U بی سیم صحرایی
field radio U رادیوی قابل حمل صحرایی
field range U میدان تیر رزمی
field range U میدان تیرجنگی
field ration U جیره صحرایی
field ration U جیره رزمی
field rectifier U یکسوساز میدان
field services U قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
rotating field U میدان گردان
stray field U میدان هرز
tension field U میدان کششی
intermediate field U میدان واسطه
track and field U وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
track and field U ه
track and field U چکش
track and field U دیسک و غیره
track and field U دو و میدانی
two phase field U میدان دو فاز
sort field U فیلد مرتب سازی
sort field U میدان مرتب سازی
rugby field U زمین بازی رگبی
self consistent field U میدان خود سازگار
sensory field U میدان حسی
series field U میدان زنجیری
shunt field U میدان شنتی
signed field U میدان علامت دار
solenoidal field U میدان سولنئیدی
sort field U فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sort field U میدان جور کردن
uniform field U میدان یکنواخت
unprotected field U میدان حفافت نشده
out in left field <idiom> U از جواب صحیح دورشدن
play the field <idiom> U با افراد مختلفی قرارگذاشتن
scalar field U میدان نرده ای [ریاضی] [فیزیک]
tensor field U میدان تانسوری [ریاضی]
field tensor U میدان تانسوری [فیزیک]
vector field U میدان برداری [ریاضی] [فیزیک]
To vacate the field . U میدان را خالی کردن
To enter the field . U وارد معرکه شدن
vector field U میدان برداری
field hospital U بیمارستان صحرایی
field hospitals U بیمارستان صحرایی
centre field U مرکززمین
jack field U فضایجک
leach field U زمینسطح
left field U سمتچپزمین
field sports U زمینورزش
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
rotary field U میدان دوار
grain field U گندم زار
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com